در آن شب ساقیا در دل نوای آشنایی بود.
ندانستم که فرجامش به هجران و جدایی بود.
توگفتی با تو می مانم سرود عشق می خوانم.
ولی آواز و شعر تو نوای بی نوایی بود.
تو یار و یاورم بودی تو تنها باورم بودی.
تو وجود و ساغرم بودی.
من از هجر تو ای نازم چگونه با دلم سازم.
پس از تو سوز و آوازم نوای بی نوایی بود.
چه ایامی به بیداری چه شب هایی به بیماری
کبوتر های فکر من به عشق تو هوایی بود.
بر بام تنهایی نشستم تا بیایی، با گریه ها دل را شکستم تا بیایی
سلام.
شعر بسیار زیباییست.
به ما هم سری بزنی خوشحال میشم.
موفق باشی.
سلام.
من با افتخار شما رو لینک کردم. شما هم منو لینک کنید ممنون میشم.
موفق باشی.
سلام قشنگ بود برای تبادل لینک خبرم کن دوست داری به چه اسمس لینکت کنم